- زه زدن
- از میدان در رفتن
معنی زه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- زه زدن
- از پا درآمدن به سبب ناتوانی و خستگی، زیر بار ماندن
از زیر بار در رفتن
- زه زدن ((زِ. زَ دَ))
- از پا درآمدن، از میدان به در رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناله و زاری نمودن
خیره نگریستن
از میدان در رفته، وارفته بی حال
از پا درآمده، از زیر بار در رفته
گه مالیدن، کاری را خراب کردن، بد نام کردن
пристальный взгляд
Starren
пильний погляд
wpatrywanie
olhar fixo
sguardo
mirada
regard
staren
घूरना
tatapan
تحديقٌ
בְּהִייה
kutazama
การจ้องมอง
گھورنا
اخلال
با دست زدن بر سر کسی بقوت
آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
فرو بردن و بر آوردن نفس