جدول جو
جدول جو

معنی زه زدن - جستجوی لغت در جدول جو

زه زدن
از میدان در رفتن
تصویری از زه زدن
تصویر زه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
زه زدن
از پا درآمدن به سبب ناتوانی و خستگی، زیر بار ماندن
از زیر بار در رفتن
تصویری از زه زدن
تصویر زه زدن
فرهنگ فارسی عمید
زه زدن
((زِ. زَ دَ))
از پا درآمدن، از میدان به در رفتن
تصویری از زه زدن
تصویر زه زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زخ زدن
تصویر زخ زدن
ناله و زاری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
خیره نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زه زده
تصویر زه زده
از میدان در رفته، وارفته بی حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زه زده
تصویر زه زده
از پا درآمده، از زیر بار در رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گه زدن
تصویر گه زدن
گه مالیدن، کاری را خراب کردن، بد نام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
пристальный взгляд
دیکشنری فارسی به روسی
пильний погляд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
การจ้องมอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بهم زدن
تصویر بهم زدن
اخلال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بم زدن
تصویر بم زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در زدن
تصویر در زدن
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
فرو بردن و بر آوردن نفس
فرهنگ لغت هوشیار